بخش مهمی از مشکلات امروز جامعه ما، به خاطر مسائل تربیتی و خصوصیات روانی افراد است. عقده حقارت ، در اثر جبران نامطلوب احساس حقارت و عوامل تربیتی و محیطی به وجود میآید. لذا شناخت اینگونه مسائل، به ما در جهت ریشهیابی مشکلات فردی و اجتماعی و در نتیجه حل معضلات ناشی از آنها کمک میکند.
عقده حقارت چیست؟
عقده حقارت یا خودکمبینی به حالت سرکوفتگی و افسردگی همراه با کینه توزی که به سبب ناکامی و تحمل رنج و خفت و حقارت پدید میآید، تعریف شده است. احساس حقارت داشتن، همان طور که از کلمه دومش بر میآید، یعنی اینکه یک نفر حس کند در برابر دیگران کوچک است و خودش را دست کم بگیرد. البته همانطور که از قسمت اولش هم بر میآید، نشان از این دارد که این خودکم بینی، چندان ربطی به واقعیت ندارد و بیشتر باور و حس یک آدم، نسبت به خودش است. این حس، دارای ماهیت فطری نبوده و اختصاص به طبقه یا قشر معینی ندارد. بلکه عارضهای است که علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیه فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران کودکی تا بلوغ جست وجو کرد.
عقده حقارت در کودکی
در میان کودکان چند گروه متمایز هستند که آمادگی بیشتری برای پذیرش و پرورش عقده یا همبافت حقارت دارند:
1- کودکانی که از نقص یا ضایعه عضوی رنج میبرند. یک بار به علت این که در محیط خود واقعا در موقعیت کهتری قرار دارند و بار دیگر به علت این که مورد تمسخر دوستان، همسالان و اطرافیان قرار میگیرند.
2- کودکانی که با لذت آزادی بیقید و شرط و رفتار خودسرانه مانوس شده و همیشه به هوسهای کودکانهی آنها، پاسخ مثبت دادهشده است، با رسیدن به دوران بلوغ و روبهرو شدن با واقعیتهای زندگی اجتماعی، اگر شرایط بر وفق مرادشان نباشد، ممکن است به معضلی برای جامعه تبدیل شوند.
3- افرادی که در معرض نفرت و بیزاری اطرافیان خود قرار بگیرند، در محیطی آلوده به نفرت و بیزاری پرورش مییابند و در جوانی با دلی سرشار از خصومت و نفرت قدم به اجتماع میگذارند.
4- کودکانی که زیر فشار و محدودیتهای سخت و تعصبآمیز دینی قرار میگیرند. چه بسا سختگیری و شدت و افراط در ملامت و سرزنش، کودک را گرفتار احساس گناه کرده، او را به وسواس و اضطراب میکشاند و این اختلالات تا آخر عمر او را رها نمیسازد.
عقده حقارت دوران بلوغ
بلوغ را میتوان یکی از مهمترین دورههای زندگی دانست. چرا که از نظر فیزیولوژیکی، فیزیکی و روانی، تحولات بسیار عمیقی در فرد ایجاد میکند و باعث میشود که نظم جسمانی و روانی نوجوان به هم بخورد. نوجوان در این دوره از نظر جسمانی در حال رشد و از لحاظ عاطفی نارس و از نظر تجربه محدود و از لحاظ فرهنگِ اجتماعی، بسیار شکننده و تحت تاثیر است. بلوغ، یک دوران بیسروسامان است. به عبارت دیگر هنگامی از زندگی است که شخص غالبا دست خوشِ کشمَکشهای گوناگون خواهد شد. در این زمان، جوانان تازه بالغ، از دو جهت خود را ضعیف میبینند و در خویشتن احساس حقارت می کنند. به دو دلیل؛ یکی از خاطرات ناتوانی ایام گذشته و دیگر از تزلزل و اضطراب نسبت به آینده.
جوانی که تازه دوران کودکی را پشت سر گذاشته، تشنه قدرت و نیرومندی است. زیرا هنوز ضعف ایام طفولیت را از یاد نبرده است. به خاطر دارد که تا دیروز طفلی بوده و از خود استقلال و شخصیتی نداشته است و اکنون که جوان و نیرومند شده، از خاطرههای ضعف و رنجآور دوران کودکی متأثر و در خود احساس حقارت میکند و میخواهد این نقیصه هرچه زودتر جبران شود تا بتواند به طور مستقل اعلام وجود کند و توانایی خود را به دیگران نشان دهد.
عقده حقارت دوران پیری
کهنسالان بر اثر ناتوانی و ضعفی که در سن پیری دچار آن شدهاند، در خود احساس حقارت میکنند. آنها میکوشند از هر راهی که ممکن است، قدرتی به دست آورند و به وسیلهی آن، حقارت خویش را جبران نمایند. اینان به خاطر دارند که دیروز قوی و توانا بودند و حالا فرسوده و ناتوان شدهاند، اعصابشان مثل گذشته قوی نیست و قوای بدنشان کم شده است.
دیروز خود حامی دیگران بودند. ولی امروز مانند کودکان به حمایت و دستگیری دیگران نیاز دارند. ناتوانی و عجز ایام پیری، یک ضعف تخیلی و حقارت موهوم نیست که با تجزیه و تحلیل روانی بتوان آن را برطرف نمود. بلکه یک ضعف واقعی و حقیقی است که دامن گیر کهن سالان میشود، دردی که در تمام قوای آنها اثر نامطلوب میگذارد.
عوامل موثر در شکلگیری عقده حقارت
معلولیتهای جسمی
عقده حقارت ممکن است از یک نقص بدنی یا روانی سرچشمه گیرد. هر کودک یا نوجوان عاجز، ناقص، عقب افتاده ذهنی و یا نحیف و کند ذهن، در برابر نارسایی خود در واقع رنج میبرد و دچار خود کم بینی میشود.
محیط
منظور از محیط و تاثیر آن در پیدایش عقده حقارت ، اعم از خانه، مدرسه و اجتماعی است که در آن زندگی میکنیم. مثلا اگر پدر و مادری همواره فرزند خود را با فرزندان همسایه و دوستان درخشانتر از او مقایسه کنند. دائم بچه را در عذاب و سرزنش قرار دهند، که چرا همانند دیگران پیش نمیرود. یا به خواستههای طبیعی وی احترام نگذاشته و با سخت گیری، تندی، خشونت و تحقیر با او برخورد نمایند. در مدرسه، معلم به جهت این که دانش آموزی نتوانسته از عهده تکلیفش برآید او را در جمع همکلاسیها مورد سرزنش قرار دهد. یا در محیط اجتماع بزرگ سالان، به جهت عدم موفقیت در کارها، مورد تحقیر و سرزنش قرار گیرد، قطعا عقده حقارت دراین افراد ظهور و بروز خواهد داشت و اینها خود را انسانی خوار و شکست خورده و حقیر در جمع دیگران میبینند و آثار این احساس در آنها ظاهر خواهد شد.
صفات غیرعادی
وجود پارهای از خصوصیات غیرعادی، در برخی افراد بدون آن که جنبه کهتری واقعی و نقصی داشته باشد، آنان را در معرض تمسخر دیگران قرار میدهد. گاه برای آنان نامی مضحک و مستهجن میسازند که در تمام مدت زندگی آن نام دامن گیر آنهاست. مثل پخمه، بیرگ، بی مخ، چهارچشمی و…! این نوع برخورد با افراد، باعث ظهور و بروز عقده حقارت خواهد شد.
از دست دادن پدر و مادر و همسر
از دست دادن نعمتهای بزرگی از قبیل پدر، مادر و همسر میتواند یکی از عوامل عقده حقارت و احساس کهتری باشد. مطالعه و جست وجو در روحیه خانوادههای بیسرپرست و فرزندانی که از نعمت وجود پدر و مادر محرومند، بیانگر این ادعاست. فرزندان یتیم چون خود را بیحامی و یاور میبینند، احساس حقارت و کهتری مینمایند.
احساس گناه
گناه کاری و عصیان، یکی دیگر از علل عقده حقارت است. چون کسی که مرتکب گناه شد، همواره در فشار و شکنجههای وجدان اخلاقی است. او خودش را انسانی پلید، آلوده و شرمسار میبیند. لذا همواره کوشش میکند که گناهان خود را مخفی نگه دارد. حتی صحنههای شرم آور آنها را نیز فراموش کند. ولی وجدان اخلاقی گناه کار او را آرام نمیگذارد. با سرزنشهای مداوم خود میکوشد که گناهان را در خاطر وی زنده نگه دارد و او را رنج دهد.
فقر و تنگدستی
چه بسا فقر و تنگدستی پدر و مادر در برآورده نساختن خواستههای مالی فرزند، باعث عقده حقارت فرزند در جمع هم سالان او که از همه نعمت ها برخوردارند، باشد. حتی برای سرپرست خانواده نیز که توان رفع نیاز مالی برای اعضای خانواده را ندارد، در برابر آنان باعث شرمندگی و در مقایسه خود با هم نوعان خود سبب عقده حقارت و خفت است.
این علائم، نشاندهنده عقده حقارت هستند
بی احترامی به دیگران
آدم هایی که برای خودشان احترام قائل نیستند، به دیگران هم احترام نمیگذارند. آنها فکر میکنند چون خودشان، خودشان را قبول ندارند، پس نباید کس دیگری را هم قبول داشت. آنها کوچکترین مشکل دیگران را چنان به رخ شان میکشند که طرفشان تحقیر شود.
دهن بینی
آدمهای دارای عزت نفس خودمختار هستند. اما آدمهای خودکم بین با کوچکترین توصیه دیگران، مسیر زندگیشان را عوض میکنند. کافی است که به این آدمها بگویی لباسشان زشت است، دیگر عمرا فردا آن لباس را تنشان ببینید. اگر دقت کنید، میبینید که احساس حقارت، یا خودش را با انتقاد ناپذیری شدید نشان میدهد یا انتقاد پذیری شدید!
انتقادناپذیری
یکی از علتهایی که آدمها انتقاد پذیر نیستند، همین است که آنها هر انتقاد سازنده یا ناسازندهای را دشمنی تلقی میکنند. خودکم بینها دوست ندارند کسی ناتوانیهای آنها را گوشزد کند. بنابراین برای آن که بتوان با عقده حقارت ، به سازشی منطقی رسید یا آن را از وجود خویش دور ساخت. لازم است درباره آن شناخت کافی پیدا کرد.
انزوا
کسانی که احساس حقارت دارند، فکرمیکنند دیگران هم مثل خودشان، آنها را غیرجذاب و خستهکننده میدانند. به همین خاطر سعی میکنند تا جایی که میشود، توی چشم نباشند. با کسی دهان به دهان نشوند، تا ضعف خیالیشان مشخص نشود.
رقابت گریزی
آدمهای خود کم بین دلشان میخواهد همیشه برنده شوند. اما سعی میکنند تا جایی که میتوانند وارد هیچ رقابتی نشوند. آنها خودشان فکر میکنند که بازنده خواهند بود و بازندگی هم یک فاجعه دیگر است!
درمان خود کمبینی
شما کافی است درباره خودتان، احساس احترام و ارزشمندی داشته باشید، همان طور که برای دیگران قائل هستید. همان قدر به دیگران اهمیت دهید که به خودتان اهمیت میدهید. اهمیت قائل شدن زیادی برای دیگران را به در اولویت قرار دادن خود تغییر دهید. سعی کنید به تدریج این الگوهای رفتاری را در خود ایجاد کنید.
راهنما و الگوی شما کسانی میتوانند باشند که در همان محیط در کنار شما هستند. از رفتارهای آنها الگوبرداری کنید، ولی ارزشهای خود را هم دخیل کنید. مثلا اگر شجاعت همکار خود را ستایش میکنید، از آن الگو بگیرید. اما اگر لحن او را دوست ندارید، آن را تغییر دهید و ملایمتر کنید. یکی از راههایی که میتواند به شما کمک کند تا از پس احساس حقارت تان بر بیایید، این است که راههایی برای تشویق خود پیدا کنید. باور کنید خیلی لذت بخش است که آدم بعد از موفقیت در یک آزمون زندگی، اولین شیرینی موفقیتش را خودش بخورد. بعد آن را به دیگران تعارف کند. تا حالا مزه این شیرینی را چشیدهاید؟ باید خودتان دست به کار شوید. اگر بخواهم در یک کلمه راه حل به شما معرفی کنم، باید بگویم شما باید خودتان را باور کنید. در تمام شرایط باید خودتان باشید.
نتیجه گیری
این تغییرات را شروع کنید و به خود و تواناییهایهایتان ایمان داشته باشید. نگاه تبعیض آمیز به خود نداشته باشید. بدانید اگر با تعارض و از روی تعارف، چشم بگویید؛ اینها به خشم درونی تبدیل میشوند و روزی سر برخواهد آورد. بنابراین نگذارید این ناراحتیها روی هم جمع شود. با تغییر برخوردتان، کم کم همکاران و اطرافیان را برای انجام شیوه مناسب و منصفانه رفتار با خودتان آماده کنید.
دیدگاهتان را بنویسید